جدول جو
جدول جو

معنی گهر گداز - جستجوی لغت در جدول جو

گهر گداز
آنکه جواهر را بگدازد، شیشه گر: آخر از ریگ گوهر گدازان چنان شیشه ای صافی کردند و از شوره خاک جهان این قالبهای لطیف ظاهر کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آهن گداز
تصویر آهن گداز
آنکه یا آنچه آهن را ذوب می کند، گدازندۀ آهن
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
آنکه آهن گدازد:
بر این روزگاری برآمد براز (ظ: دراز)
دم آتش و رنج آهن گداز
گهرها یک اندر دگر ساختند
وزآن آتش تیز بگداختند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
گوهرگدازنده. آنکه گوهر را گدازد، کنایه از شیشه گران است: آخر از ریگ گوهرگدازان چنان شیشۀ صافی کردند و از شورۀ خاک جهان این قالبهای لطیف ظاهر کرده اند. (معارف بهاء ولد ص 120)
لغت نامه دهخدا
(سِ اَکَ)
مخفف گوهرانداز. رجوع به ذیل همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گهر گدازی
تصویر گهر گدازی
عمل و شغل گوهر گداز
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه جواهر را بگدازد، شیشه گر: آخر از ریگ گوهر گدازان چنان شیشه ای صافی کردند و از شوره خاک جهان این قالبهای لطیف ظاهر کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهن گداز
تصویر آهن گداز
آنکه آهن گدازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمر گداز
تصویر عمر گداز
زیست گداز زیو گداز آنچه که عمر را نابود کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر گدازی
تصویر گوهر گدازی
عمل و شغل گوهر گداز
فرهنگ لغت هوشیار
گراینده گوهر مایل بجواهر، حاصل کننده گوهر: ازان کان گوهر گرای آمدند چو کیخسروان باز جای آمدند. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گهر انداز
تصویر گهر انداز
گوهر افشان، فرو ریزنده اشک
فرهنگ لغت هوشیار